تعریف افسردگی
«مشخصههای اصلی افسردگی، حالت افسردگی در وضعیتها و موقعیتهای مختلف، عزت نفس پایین و بیعلاقگی به انجام فعالیتهایی که بهطور معمول، لذتبخش هستند، به مدت دستکم، دو هفته میباشد. افسردگی، معمولاً همراه با علائمی مثل عدم عزت نفس، اختلالات خواب، اختلالات خوردن، خستگی، بیحالی و احساس دردِ بدون دلیل است.»
ممکن است شما هم این روزها با این سوال زیاد مواجه شده باشید که آیا روانشناس خوب برای درمان افسردگی سراغ داری؟ شاید هم خودتان در زمانهایی مثل همهگیری کرونا مدام در اینترنت روانشناس آنلاین را جستجو کرده باشید. افسردگی در واقع پاسخ انسان به فشارها و اتفاقات ناگواری است که در زندگی اتفاق میافتد. ممکن است فرد در سوگ عزیزش باشد یا دچار مشکل در تحصیلات یا شغلش شده باشد. فرد افسرده احساس غم و ناامیدی می کند و در فعالیتهای زندگی که قبلا آنها را به سادگی انجام میداده دچار مشکل میشود. فردی که دچار افسردگی میشود در جنبههای مختلف شناختی، رفتاری، هیجانی، انگیزشی و فیزیولوژی نشانههای بیماری را از خود بروز میدهد. احساس ناامیدی و غم گاهی اوقات بخشی از زندگی طبیعی فرد است اما وقتی عواطفی مانند ناامیدی و ترس با گذشت زمان در فرد از بین نروند و افزایش پیدا کنند ممکن است فرد دچار افسردگی شود. تا وقتی که میزان افسردگی فرد با اتفاقهایی که برای او افتاده باشد متناسب باشد وضعیت او ناهنجار تلقی نمیشود. افسردگی بر فکر، احساس و عمل فرد تأثیر گذار است. تفاوت شدت این حالات به علاوه موقعیتهایی که فرد در این حال است همراه با میزان تداوم این مسئله مشخص کننده نوع افسردگی است. که در ذیل به انواع آن اشاره میکنیم. نکتهی مهمی که افراد باید به آن توجه کنند، آگاهی از این نکته است که تمامی احساسات و عدم توانمندیهایی که در این دوره ها برای آنها پیش میآید ناشی از اختلال افسردگی است بسیار مهم مییاشد. و فرد افسرده هرگز نباید خود را به دلیل این مسائل سرزنش کنند. با بهبود افسردگی این علائم نیز از بین خواهند رفت.
وقتی که نشانههای زیر را مشاهده کردید ممکن است دچار افسردگی شده باشید. (حذف شود)توجه به این نکته بسیار مهم است که مجموعهای از نشانهها (به تشخیص روانپزشک یا روانشناس) بیانگر وجود اختلال است نه تشابه حالات با وضعیت شما یا وجود موردی نشانهها. حائز اهمیت است که حداقل دو هفته حالات ذکر شده وجود داشته باشند و احوالات گذرای شخص در تقسیم بندی به عنوان افسردگی تلقی نشود.
علايم افسردگی کدامند؟
- داشتن احساس ناتوانی و ناامیدی شدید
- از دستدادن علاقه برای انجام فعالیتهای روزانه
- تغییر در اشتها، کاهش یا افزایش وزن
- تغییر الگوی خواب بیداری (مثل زیاد خوابیدن یا کم خوابیدن)
- کاهش محصوص انرژی
- احساس بی ارزشی، گناه و ناامیدی
- عدم توانایی در تمرکز در کار های روزمره
- به مرگ فکر کردن، افکار خودکشی داشتن یا اقدام به خودکشی
همانطور که اشاره شد تغییر حالت های مختلف روانی انواع متفاوتی از افسردگی را ایجاد میکند.در ادامه با تعدادی اختلالات افسردگی آشنا میشوید.
اختلال افسردگی اساسی (Major Depressive Disorder)
معیارهای تشخیص اختلال افسردگی اساسی برگرفته از کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (DSM-5) اس که اگر پنج (یا تعداد بیشتر) از علائم زیر در طول مدت ٢ هفته وجود داشته باشند و انحراف از عملکرد قبلی را نشان می دهند؛ حداقل یکی از نشانه ها یا (١) خلق افسرده و یا (٢) از دست رفتن علایق یا لذات می باشد
نکته: نشانه هایی را که آشکارا ناشی از بیماری جسمانی دیگر هستند، منظور نکنید.
- خلق افسرده در بخش عمده روز، تقریباً هر روز، به صورتی که توسط گزارش ذهنی (مثلا احساس می کند غمگین، پوچ، یا ناامید است) یا مشاهده دیگران (مثلا بیمناک به نظر می رسد) به آن اشاره شده باشد. (نکته: در کودکان و نوجوانان می تواند خلق تحریک پذیر باشد).
- کاهش محسوس علاقه یا لذت در تمام، یا تقریباً تمام فعالیت ها در بخش عمده روز، تقریباً هر روز (که با گزارش ذهنی یا مشاهده به آن اشاره شده باشد).
- کاهش وزن قابل ملاحظه به هنگامی که رژیم گرفته نشده است یا افزایش وزن (مثلاً تغییر بیشتر از ٥ درصد وزن بدن در ماه)، یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا هر روز. (توجه: در کودکان، ناتوانی در کسب وزن مورد انتظار).
- بی خوابی یا پرخوابی در تقریبا همه ی روزها
- سراسیمگی یا کندی روانی – حرکتی تقریبا هر روز (باید توسط دیگران تأیید شود، نه صرفاً احساس ذهنی بی قراری یا کُند بودن).
- خستگی یا فقدان انرژی تقریبا هر روز
- احساس بی ارزشی یا احساس گناه بیش از حد یا نامتناسب (که ممکن است هذیانی باشد) تقریباً هر روز (نه فقط سرزنش کردن خود یا احساس گناه بخاطر بیمار بودن).
- کاهش توانایی فکر یا تمرکز کردن، یا دو دلی، تقریبا هر روز (خواه به وسیله گزارش ذهنی یا مشاهده دیگران).
- افکار مکرر مربوط به مرگ و نه فقط ترس از مردن، افکار مکرر خودکشی بدون برنامه خاص، یا اقدام به خودکشی یا برنامه خاص برای دست زدن به خودکشی.
ملاک B
نشانه ها ناراحتی یا اختلال چشمگیر بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ایجاد می کنند.
ملاک C
این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد یا بیماری جسمانی دیگری نیست.
نکته اول: ملاک های a و c بیانگر دوره افسردگی اساسی هستند.
نکته دوم: واکنش در مقابل صدمه ای مهم (مثل داغدیدگی، ورشکستگی، صدمات ناشی از بلایای طبیعی، بیماری یا معلولیت جسمانی جدی) ممکن است احساس غمگینی شدید، تأمل کردن درباره صدمه، بی خوابی، اشتهای کم، یا کاهش وزن را که در ملاکa ذکر شدند در برداشته باشند که امکان دارد شبیه دوره افسردگی باشند. گرچه این نشانه ها ممکن است قابل درک بوده یا متناسب با صدمه در نظر گرفته شده باشند، اما وجود افسردگی اساسی علاوه بر پاسخ طبیعی به صدمه مهم نیز باید به دقت در نظر گرفته شود. این تصمیم لزوماًّ استفاده از قضاوت بالینی را بر اساس سابقه فرد و هنجارهای فرهنگی برای ابزار ناراحتی در زمینه صدمه، ایجاب می کند.
ملاک D
وقوع دوره افسردگی اساسی با اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم، اختلال هذیانی، یا طیف اسکیزوفرنی مشخص یا نامشخص دیگر و اختلالات روانپریشی دیگر بهتر توجیه نمی شود.
ملاک E
هرگز دوره مانیک یا دوره هیپومانیک وجود نداشته است.
نکته: اگر تمام دروه های شبه مانیک یا شبه هیپومانیک ناشی از مواد یا ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی بیماری جسمانی دیگر باشند، این استثنا مورد ندارد.
اختلال نامنظم خلقی اخلالگرانه (disruptive mood dysregulation)
مهم ترین ویژگی این اختلال تحریک پذیری به طور همیشگی و شدید است. این اختلال به طور عمومی بین 8 تا 18 سالگی نشانههای خود را بروز میدهد. کودکانی که دچار این اختلال هستند به صورت کلامی و رفتاری پرخاشگری میکنند. دو نکتهی بسیار مهم در رابطه با این اختلال تشخیص درست و افترتاق از اختلال هایی مثل بیش فعالی یا اختلالات اضطرابی و .. است. نکتهی بعدی درمان به موقع این اختلال میباشد. در صورت عدم درمان، این اختلال میتواند در روند ایجاد اختلال شخصیت ضد اجتماعی در بزرگسالی بسیار تاثیر گذار باشد.
معیارهای تشخیص اختلال نامنظم خلقی اخلالگرانه بر اساس کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (DSM-5)
ملاک A
انفجارهای شدید و پیاپی خشم به شیوهی گفتاری (مانند: فریاد، دشنام، توهین و …) یا رفتاری (مانند پرخاشگری فیزیکی به انسانها، حیوانات یا اشیا) که از نظر شدت یا زمان با رویداد یا محرک مورد نظر هیچ تناسبی ندارد و بیش از اندازه است.
ملاک B
انفجارهای خشم با سطح رشدی فرد همخوانی و تناسب ندارد.
ملاک C
انفجارهای خشم به طور میانگین ۳ بار یا بیشتر در هفته رخ میدهند.
ملاک D
در بین انفجارهای خشم، فرد به طور دائم و در اکثر ساعات روز، تقریبا هر روز، تحریکپذیر یا خشمگین است و این موضوع از سوی دیگران قابل مشاهده و گزارش است.
ملاک E
معیارهای A تا D به مدت ۱۲ ماه یا بیشتر دنباله داشته باشند و در این دوره هرگز پیش نیامده است که فرد به مدت ۳ ماه پشت سر هم (یا بیش از ۳ ماه) هیچ کدام از معیارهای A تا D را نداشته باشد.
ملاک F
معیارهای A و D حداقل در دو محیط از سه محیط مشاهده میشوند (خانه، مدرسه، گروه دوستان) و حداقل در یکی از این محیطها بسیار شدید است.
ملاک G
پیش از ۶ سالگی یا پس از ۱۸ سالگی فرد نباید برای نخستین بار به این اختلال دیاگنوز شود.
ملاک H
بر اساس سوابق فرد یا مشاهده از سوی دیگران، آغاز معیارهای A تا E پیش از ۱۰ سالگی است.
ملاک I
هرگز پیش نیامده است که فرد همهی معیارهای اپیزود مانیک یا اپیزود هیپومانیک (به جز معیار مدت) را به مدت بیش از ۱ روز داشته باشد.
ملاک J
این رفتارها صرفا و منحصرا در طول یک اپیزود اختلال افسردگی عمده رخ نمیدهد و یک اختلال روانی دیگر مانند اختلال طیف اتیسم، اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD، اختلال اضطراب جدایی و اختلال افسردگی دائم (دیستیمیا) نمیتواند توضیح بهتری برای آنها باشد.
ملاک K
سمپتومها را نمیتوان به تاثیر فیزیولوژیک یک ماده یا یک عارضهی پزشکی یا نورولوژیکی دیگر نسبت داد.
اختلال خلقی دورهای (Cyclothymic Disorde)
این اختلال با نام های اختلال ادواری خویی، اختلال خلقی دورهای و جنون ادواری نیز شناخته میشود. این اختلال در واقع گونهای از اختلال دوقطبی است با این تفاوت که مدت زمان آن طولانیتر و شدت آن بسیار ملایمتر است. به طور کلی وجود همپوشانی گسترده بین اختلالها (یا به عبارتی وجود علائم مشترک بین اختلالهای مختلف)، لزوم مراجعه به درمانگر متخصص برای تشخیص صحیح بیماری را نشان میدهد.
معیارهای تشخیص اختلال خلقی دورهای بر اساس کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (DSM-5)
ملاک A
در بزرگسالان حداقل ۲ سال و در کودکان و نوجوانان حداقل ۱ سال، فرد دورههایی از سمپتومهای هیپومانی داشته که معیارهای لازم برای اپیزود هیپومانیک را ندارد و دروههایی از سمپتومهای افسردگی را داشته است که معیارهای لازم برای اپیزود افسردگی عمده را ندارد.
ملاک B
در طول این دوره، دورههای هیپومانیک و افسردگی حداقل ۱ سال در بزرگسالان و ۶ ماه در کودکان و نوجوانان وجود داشتهاند و هرگز پیش نیامده که بیش از ۲ ماه هیچ سمپتومی نداشته باشند.
ملاک C
معیارهای لازم برای اپیزود افسردگی عمده، اپیزود هیپومانیک یا اپیزود مانیک هرگز وجود نداشته است.
ملاک D
اختلال اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو دائم، اختلال دیلوژنال یا دیگر اختلالات طیف اسکیزوفرنی و دیگر اختلالات سایکوتیک توضیح بهتری برای سمپتومهای یاد شده در معیار A نیستند.
ملاک E
سمپتومها به دلیل تاثیر فیزیولوژیک یک ماده یا دارو (مانند داروهای سو مصرف مواد یا داروهای تجویز شده از سوی پزشک) یا یک بیماری جسمانی مانند هایپرتیروئیدیسم بروز پیدا نکرده باشد.
ملاک F
سمپتومها باعث رنج و نابسامانی در زندگی فرد شده باشند و عملکرد فردی، خانوادگی، اجتماعی، شغلی و دیگر زمینههای زندگی فرد را دچار نابسامانی شدید کرده باشند.
اختلال ملال پیش از قاعدگی(premenstrual dysphoric)
این نوع از افسردگی که به عنوان سندروم پیش از قاعدگی نیز شناخته میشود، در هفتهی پیش از شروع قاعدگی ایجاد شده و این وضعیت در روزهای پس از شروع قاعدگی به تدریج کاهش مییابد و در هفتهی پس از اتمام قاعدگی کاملا بهبود مییابد.
ملاک A
در اکثر سیکل های قاعدگی، حداقل پنج سمپتوم باید در هفته آخر قبل از شروع قاعدگی ها حضور داشته باشندو در عرض چند روز بعد از آغاز قاعدگی باید شروع به بهبود کنند، و در هفته بعد از پایان قاعگی باید به حداقل برسند یا کاملا غایب باشند.
ملاک B
یک (یا چند) سمپتوم از سمپتوم های زیر باید حضور داشته باشند :
- عدم ثبات هیجانی (عاطفی) شدید (مثلا، نوسانات خلقی؛ ناگهان احساس غمگین بودن با جمع شدن در چشمان با گریه کردن، یا افزایش حساسیت به بی محبتی یا تحویل گرفته نشد سوی دیگران)
- تحریکپذیری یا خشم شدید یا افزایش کشمکش های میان فردی و رفتار تند با دیگران.
- خلق افسرده قابل توجه، احساس نومیدی، و افکار خود تحقیری۔
- اضطراب، تنش، و یا احساس عصبی بودن یا تحت فشار قرار داشتن، اضطراب و بی قراری کردن
ملاک C
یک (یا چند) سمپتوم از سمپتوم های زیر نیز باید حضور داشته باشند تا به هنگام ترکیب با سمپتومهای معیار B در بالا، در کل به ۵ سمپتوم لازم برسند.
- کاهش علاقه به فعالیتهای عادی (مثلا، شغل، مدرسه، دوستان، سرگرمیها).
- دشواری سابجکتیو در تمرکز حواس (سابجکتیو، یعنی خود فرد این موضوع را احساس میکند اما دیگران ممکن است متوجه آن نشوند
- بیرمقی یا عدم شوق، احساس خستگی به آسانی، یا عدم انرژی به میزان قابل توجه
- تغییر قابل توجه در اشتها؛ پرخوری؛ یا هوس شدید برای بعضی خوراکیهای خاص
- هایپر سومنیا (پرخوابی) یا ایسومنیا (بی خوابی)
- احساس کلافگی یا از دست دادن کنترل .
- سمپتوم های فیزیکی مثل دردناک شدن یا متورم شدن پستان ها، درد مفاصل یا عضلات، احساس باد کردگی بدن، یا افزایش وزن
توجه: سمپتومهای مندرج در معیارهای A، B و C باید در اکثر قاعدگی های ماهانه در یک سال گذشته حضور داشته باشند.
ملاک D
سمپتومها با رنج شدید بالینی یا تداخل در شغل، مدرسه (دانشگاه)، فعالیتهای اجتماعی معمول یا روبط میان فردی با دیگران مرتبط هستند (مثلا، اجتناب از فعالیتهای اجتماعی؛ کاهش کارایی شغل، مدرسه (دانشگاه) یا خانه
اختلال افسردگی فصلی (Seasonal Affective Disorder)
این اختلال معمولا در فصل زمستان یا گاهی پاییز بروز میکند. روانشناسان علت اصلی این اختلال را کمبود نور خورشید در این فصول و متعاقبا تغییر در ترشح هورمون ملاتونین و تغییر ساعت بیولوژیکی بدن میدانند. در بعضی منابع این اختلال با نام افسردگی زمستانی نیز شناخته میشود. کمبود سروتونین (انتقال دهنده عصبی) نیز در بروز این اختلال موثر میباشد.
معیارهای تشخیص اختلال افسردگی فصلی بر اساس کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (DSM-5)
- احساس اندوه، ناراحتی یا افسردگی
- از دست دادن میل و یا لذت نبردن از کارهایی که برای فرد لذتبخش بوده است.
- پرخوری غیرعادی و میل بیشتر برای خوردن کربوهیدراتها
- افزایش غیرعادی خواب
- از دست دادن انرژی یا افزایش خستگی با وجود افزایش ساعات خواب
- افزایش ناآرامی در رفتار یا کند شدن غیرعادی حرکات
- احساس بیارزشی، عذاب وجدان یا احساس گناه
- کاهش توانایی حل مسئله و تصمیمگیری
- افکار مرگ و یا خودکشی یا تلاش برای خودکشی